چند روز پیش دختر خانم جوانی با مراجعه به کلانتری ۱۴۸ انقلاب تهران ماجرای عجیبی را پیش روی پلیس قرار داد که تازگی داشت.

دخترها بخوانند مهم
دختر ۲۱ ساله در تحقیقات گفت: میخواستم به دانشگاه بروم که سوار اتوبوس شدم.
زن جوانی که در صندلی کناریام نشسته بود خیلی باکلاس و شیک به نظر میرسید، دیدم که به صورتم خیره شده است تا اینکه لبخندی زد و سرصحبت را باز کرد. وقتی شنیدم که با یک پزشک پوست آشناست و دستمال مرطوبی سراغ دارد که باعث از بین رفتن لک و جوش صورتم میشود خوشحال شدم.
میگفت دستمالها بیخطر هستند و هر شب باید آن را روی صورتم بگذارم تا پوستم ترمیم شود. «فریماه» همان لحظه یک سری دستمال مرطوب به من داد و خواست شماره موبایلش را داشته باشم و اگر دستمالها تاثیر خوبی روی صورتم گذاشتند با وی تماس بگیرم تا سفارش بدهد از اروپا برایم بیاورند. همان شب دستمال مرطوب را روی صورتم گذاشتم. حس خوبی به من دست داد. از آن به بعد هر شب این کار را میکردم. یک هفته نشده بود که با فریماه تماس گرفتم و بسته جدیدی از دستمالها را سفارش دادم. همدیگر را دیدیم و او با گرفتن ۲۰ هزار تومان دستمالها را به من فروخت.
دختر دانشجو افزود: هر شب مرتب دستمالها را استفاده میکردم و اگر آنها را به صورتم نمیگذاشتم نمیتوانستم بخوابم و نیمههای شب از خوابمیپریدم. اصلا تصور نمیکردم که معتاد دستمالها شدهام. رفته رفته وقتی از دستمالها استفاده نمیکردم خمار و خوابآلود میشدم. خواهرم که از نزدیک شرایط من را دنبال میکرد ترسیده بود، طوری حرف میزد که انگار مطمئن است من مواد مصرف میکنم اما نمیپذیرفتم. هر بار با فریماه تماس میگرفتم قیمت دستمالها را چندین برابر بالا میبرد.
سومین بار بود که ۱۰۰ هزار تومان خواست، ناچار بودم بپردازم. هر هفته وقتی با فریماه تماس میگرفتم چون میدانست وابستگی شدیدی به دستمالها دارم قیمت را بالاتر میبرد. خواهرم که بیشتر متوجه رفتارها و بیتابیهای من شده بود خانواده را در جریان قرار داد. اصرار داشتند آزمایش بدهم. من تصور نمیکردم چنین جواب عجیبی بشنوم، به خاطر همین پذیرفتم و آزمایش دادم. نتیجه باورنکردنی بود.در خون من یک نوع ماده مخدر به نام «السیمن» وجود داشت که از راه پوست و دستمالهای مرطوب من را معتاد کرده بود. وقتی با فریماه تماس گرفتم و شنید میدانم چه بلایی بر سر من آورده است تماس را قطع کرد و از آن به بعد گوشیاش خاموش است. من از این زن که میتواند دخترهای دیگر را نیز فریب دهد، شکایت دارم».
ماموران با شنیدن ادعاهای دختر دانشجو به بررسیهای تخصصی دست زدند و پی بردند «السیمن» یک نوع ماده مخدر سوییسی بوده و از طریق اروپا وارد ایران شده است.
ماموران دریافتند که فریماه با اطلاع از اینکه دستمالها اعتیادآور هستند، سوار اتوبوس یا مترو به جذب مشتری از میان دختران جوان پرداخته و با استفاده از عدم آگاهی آنان به خطری که در پیش دارند ابتدا با قیمتهای پایین دستمالهای «السیمن» را در اختیارشان گذاشته سپس با اعتیاد طعمههایش پول زیادی به جیب میزند.تحقیقات در این باره که آیا باند سازمانیافتهای به چنین اقدام خاموشی دست میزند
یه آیه ای هست که میگه :
و آنها می گوبندکه ما را به ترم قبل برگردانید...
شاید دوباره درس بخوانیم....
آیا به آنها فرجه ی کافی نداده بودیم
( سوره ی امتحـــان.....آیه ی 9.5 )
به سلامتي مادري كه ميتونست از خواب و خوراك و لباسش نگذره، ولي گذشت اما..... هيچوقت منت نذاشت
به سلامتي پدري كه ميتونست به كم قانع باشه به جاي چند شيفت كار كردن يه شيفت كار كنه و بخور نمير زندگي كنه، ولي واسه رفاه زن و بچش اينكارو نكرد اما..... هيچوقت خم به ابرو نياورد
به سلامتي معلمي كه ميتونست بدون حرص خوردن درس بده و به اين اهميت نده كه ياد ميگيرن يا نه بعدشم سر برج حقوقش رو بگيره، ولي نكردو جاش با تمام اذيت و شيطنت دانش آموزا با تمامه وجودش بهشون درس ميداد و تهش سر برج اون حقوق ناچيزش كه جبران لحظه اي از مشقتي كه ميكشه نميشه رو ميگيره اما..... هيچوقت اعتراض نكرد
به سلامتي رفيقي كه خودتو واسه خودت ميخواست نه جيبت اما.... هيچوقت دم از رفاقت نزد
در آخر هم به سلامتي تويي كه داري اين پستو ميخوني و از ته دلت ميگي به سلامتي همشون اما.... انتظاري نداري
دوستان عزیز بهم مشاوره بدید :
به نظرتون بعد از این که فوق لیسانسم رو گرفتم فلافلی بزنم یا آب هویجی ؟ ؟؟؟ !!!